ب مثل بسیجی

بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی

ب مثل بسیجی

بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی

نامه سرگشاده به رهبر انقلاب!!!

نامه سرگشاده به رهبر انقلاب!!! 

 

 

آقا جان سوالی داشتم راستی امیرالمومنین کی به مالک نامه نوشت؟ زودتر از سال 84 که نیست؟ همین 1384 شمسی خودمان را می گویم چرا که تا چند سال پیش به جای نهج البلاغه لایحه ی کنوانسیون زنان را برایمان می خواندند و کتاب نیچه مقدس تر از نهج البلاغه و حتی قرآن بود، بی خیال آقا می روم سر اصل مطلب...

  
 بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام آقا. نامه ام از سر درد است که سرگشاده شد. می نویسم تا همه فریادم را بشنوند حتی شده اوباما و سارکوزی و براون، حتی جین شارپ و جرج سوسروس هم بشنوند چاوز تو هم بشنو. نتانیویی جلاد که دوستت ندارم و سید حسن نصرالله که دوستت دارم شما هم بشنوید چاره ای نیست بالاخره نامه ی سرگشاده را همه می خوانند. بدانید من برای رهبرم نامه می نویسم.

رهبرم سید علی مخاطب نامه ی من شما نیستید که اگر بودید سرگشاده نمی شد البته من سرباز ولایت نیستم که سرباز برای فرمانده تعیین تکلیف نمی کند و اگر هم خواست نامه ای به فرمانده اش بنویسد سرگشاده نمی نویسد سرباز ولایت صیاد شیرازی بود که در وصیت نامه اش نوشت:"خداوندا! ولی امرت حضرت آیة الله خامنه ای را تا ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) زنده، پاینده و موفق بدار." پسرش می گفت تنها سریالی که نگاه می کرد " امام علی" بود واغلب هم موقع تماشا گریه می کرد. کاش صیاد الان بود می دانم شما هم دلتان برایش تنگ شده است ؛صیاد، صیاد دلها بود.

دانشجو هستم اما الگوی من احمد باطبی نیست که پیراهن خونی دوستش را بالای سرش گرفت تا عکس روی جلد مجله اسپانیایی شود و امروز در آمریکا دارد فکرش را روشن می کند و جلوی کنگره ی آمریکا عکس یادگاری می گیرد، الگوی من حسین است حسین علم الهدی همانی که نه با پیراهن خونی دوستش بلکه با پیراهن خونی خودش زیر تانک له شد و صدای شکسته شدن استخوان هایش زیر شنی تانک سندی شد بر خیانت سید ابوالحسن بنی صدر. همان حسینی که شما را خیلی دوست داشت و شما هم او را خیلی دوست داشتید در خاطراتش خواندم یک بار به خاطر اینکه شاگردان کلاس نهج البلاغه اش آماده سر کلاس حاضر نبودند از غربت سخنان امیرالمومنین گریه کرد. آقاجان درد من هم از این جنس است درد من این است که امروز همه نامه ی حضرت به مالک اشتر را می خوانند  اما نه برای خود بلکه برای مخاطب؛ کاش آن خطبه ای را هم می خوانندند که حضرت فرموده بود که اگر بیت المال کابین زنان تان باشد ، پس می گیرم. شاید اگر امیرالمومنین یک تبصره ای در ادامه باز می کرد که این عدالت مستثنی از کسانی است که بدون نوبت به دیدار علی آمدند و علی برای آنها اختیاراتی داده بود که به کسی تاحال نداده است ، آن موقع شاید آن را هم می خواندند. آقا جان سوالی داشتم راستی امیرالمومنین کی به مالک نامه نوشت؟ زودتر از سال 84 که نیست؟ همین 1384 شمسی خودمان را می گویم چرا که تا چند سال پیش به جای نهج البلاغه لایحه ی کنوانسیون زنان را برایمان می خواندند و کتاب نیچه مقدس تر از نهج البلاغه و حتی قرآن بود، بی خیال آقا می روم سر اصل مطلب.

آقاجان برای اینکه از دست تناقضات دور و برم خلاص شوم تصمیماتی گرفته ام؛ با هیئت امنای محله صحبت کردم قصد داریم  اسم مدرسه ای  که خواهرم آنجا درس می خواند را از سمیه به ندا تغییر می دهیم .آخر اگر سمیه اولین شهید زن اسلام بود ندا هم اولین شهید! زن راه جنبش سبز بود و اصرار هم داریم حتما " شهید ندا" باشد نه ندای خالی؛ آخر ممکن است بعضی ها که با قانون دو دو تا چهار تا، تعدادشان کم نیست ندا را شهید ندانند. با دوتا بسیجی هم صحبت کردیم که شبانه روز از تابلوی مدرسه محافظت کنند تا مبادا لباس شخصی ها تابلو را از جا  بکنند.خوب است بهتان بگویم تصمیم گرفته ام از این به بعد لباس دوستم را بپوشم تا متهم به لباس شخصی نشوم البته شبها هم دندان هایم را با مسواک خواهرم مسواک می زنم می ترسم مسواک شخصی هم بهم بگویند بی خیال آنفولانزا. آقاجان هنوز با شهرداری کار زیاد داریم با شورای شهر صحبت کردیم اگر قبول کنند می خواهیم اسم خیابان شهید مطهری را هم به علی مطهری تغییر دهیم چرا که دوران ، دوران فرزند سالاری است و البته علی مطهری چون از بصیرت فوق العاده ای برخوردار است و اعتقاد دارد انقلاب مخملین توهم است و چنین کاری در دستور کار هیچ کس نبود و از آنجایی که تمام این حوادث را زائیده ساعت 10 شب 13 خرداد می داند، چنین تصمیمی گرفته ایم. با این روشنگری علی آقا آن حرفی که شما روز 29 خرداد زدید که" ایران گرجستان نیست" هم یک توهم بود. قرار است  اسم دبستان سر کوچه مان که چهارمم را آنجا خوانده ام  از عمار به زبیر تغییر دهیم. زبیر بیچاره خیلی مظلوم است هر کس کم می آورد از آبروی زبیر می بخشد. زبیر حیف است او شمشیر اسلام بود و زمانی که مردم مدینه علی را تنها گذاشتند او جز هفت نفری بود که پای بیعت با امیرش ماند اما آخر عمری کم آورد. حالا حالاها برخی باید بدوند تا به گرد پای زبیر برسند حیف است زبیر را با برخی هم سان بدانیم.

آقا جان حرف بسیار است اما گویا قلم هم با برخی تبانی کرده است. درد من به اندازه درد پدرم است . درد من شاید از او هم بیشتر است . درد من کسانی اند که " اشداء علی الکفار و رحماء بینهم " را " اشداء بینهم و رحماء علی الکفار " تفسیر کرده اند. درد من کسانی اند که از 21 جلد صحیفه ی امام تنها صفحه ی 199 از جلد آخرش را خوانده اند اما سطر آخر وصیت نامه ی امام را نخواندند که فرمود:" میزان حال فعلی افراد است" تصمیم دارم به دفتر حفظ و نشر بسپارم در ویرایش های جدید این سطر را از وصیت نامه امام پاک کند. آن موقع تمام مشکلات حل می شود، آن موقع استوانه های نظام هم شب راحت سر بر بالش می گذارند.آن موقع دوران دکترای مهدی در انگلیس هم عرض یک ترم تمام می شود و بر می گردد به وطن . سابقه ی انقلابی لااقل مدرکی برای روشنفکرترین زن ایران شد این یکی هم رویش با سابقه ی پدرش حساب می کنیم خیالی نیست. اما این  حرف امام را چه کنیم که " میزان رای ملت است"؟ فکر می کنم این را هم می شود حل کرد . انکار! انکار تنها راه حل این مسئله است. چه کسی گفته میزان رای ملت است نه خیر میزان رای ملت نیست، میزان رای خواص خیلی با بصیرت است. میزان رای برخی شکنجه دیدگان دوران طاغوت است نه همه ی آنها، میزان رای مرفهین بی درد است، میزان رای تهرانیها مخصوصا شمیراناتی ها است، میزان اصلا رای نیست. میزان تعداد بیانیه هاست، میزان اردوکشی خیابانی است، میزان تعداد موتورها و ماشین ها و مغازه ها و سطل آشغال های سوخته است،از این به بعد هر طرف سطل آشغال بیشتری بسوزاند برنده ی انتخابات است اولویت هم با سطل آشغال های میدان انقلاب تا میدان آزادی است.

رهبرم سید علی، امام فرموده بودند:"انقلاب ما انقلاب مستضعفین و پابرهنه گان است" چه کسی بابرهنه تر از دختری که پول ندارد قیطریه پیتزا بخورد روز 25 خرداد می آید در میدان انقلاب ساندویچ می خورد.چرا نیروی انتظامی او را دستگیر کرد برود آن بچه دهاتی را دستگیر کند که رایش با این برابری دارد . انقلاب نکردیم که مردم جسارت بکنند و بیایند رای بر خلاف رای برخی بدهند باید جلوی این جسارتها گرفته شود و نیروی انتظامی هم باید از بابت دستگیری چند ساعته آن دختر مستضعف از عموم استوانه ها معذرت خواهی کند.

اما آقا، من یک مشکلی دارم. احتمالا معلم اول ابتدائی ام به من اشتباه یاد داده است. چندین سال است که انواع کتابهای ریاضی عضو دائم و ثابت قفسه ی کتابخانه ام هستند اما هنوز معنای حداکثر و حداقل را نمی دانم. شما فرمودید:" سیاست ما جذب حداکثری و دفع حداقلی است" حداکثر فاکتور کمی است یا کیفی؟ تا امروز من خیال می کردم کمّی است اما گویا من خیالاتی شده بودم. برخی می گویند " حداکثر" یک واژه ی کاملا کیفی است و ممکن است یک انسان اندازه ی 24 میلیون انسان کیفیت داشته باشد حتی اندازه ی 40 میلیون انسان! 24 میلیون را بی خیال ، همگی بی سواد بودند و پاپتی ،  احمدی نژاد با رمالی  رایشان را دزدیده بود این رای ها که ارزشی ندارند مهم کسانی هستند که رای نیاوردند اما در عوض نخبه اند، روشنفکرند، بعضی هایشان هم از بس روشنفکرند فیوزشان سوخته است و البته روشنفکرتر و مدنی تر و خداجوتر از همه کسانی اند که سطل آشغال آتش می زنند، ماشین و موتور می سوزانند، روز شهادت امام حسین هلهله می کنند، به نمازگزان حمله می کنند و با هر چی دستشان برسد می زنند حتی با اسلحه، آدم از روی پل پائین می اندازند. خیلی روشنفکرند آخر 55 میلیون دلار اوباما که نباید روی زمین بماند.

آقا جان، کاش آنقدر که روضه ی ندا خواندند یک فاتحه هم نثار آن مادر و دختری می کردند که به جرم چادری بودنشان، کشتند. انگار خون ندا رنگی تر از آنها بود اما نه سرخ بلکه سبزتر بود، اسمشان را نمی دانم صدا و سیما هم نشانشان نداد چون بی بی سی نشانشان نداد. یاد حاج کاظم در آژانس شیشه ای می افتم که می گفت:" امنیت ملی من بی بی سی نیست، امنیت ملی من عباس است" عباس! فدای وفای تو تمام کوفیان عالم. من هم به تقلب از حاج کاظم می گویم امنیت ملی من را هم بی بی سی تعیین نمی کند ، امنیت ملی من آن مادر و دختری است که به خاطر چادرشان آنها را کشتند. شهید حسن باقری همان غلامحسین افشردی، ژنرال بیست و پنج ساله که معرفتش خیلی سنگین تر از معرفت خیلی برخی!ها حتی آن موقع بود، چقدر خوب گفته است که:" بالاتر از سیاهی رنگی هست و آن رنگ سرخ است که رنگ خون شهید است" این شهیده ها ی  گمنام چقدر زیبا این سخن حسن باقری را تفسیر کردند که بالاتر از سیاهی چادرشان، سرخی خونشان است.

 رهبرم سید علی، من بچه تهران نیستم اما شنیدم وضعیت معیشتی مردم آنجا خیلی خراب است، مخصوصا مردم بی بضاعت سعادت آباد. مردم آنجا پول برای خرید نان هم ندارند. صف نانوایی ها مثل قبل شلوغ نیست، روزها روزه می گیرند و شبها از درد گرسنگی سنگ بر شکم می بندند. یادم باشد این تابستان با بچه ها اردوی جهادی برویم سعادت آباد، مهمتر از روستای قوزلوجه است . خداوکیلی مردم آنجا نانی برای خوردن داشتند اما وضعیت مردم بالاشهر تهران بدتر است. بالاخره آنها شهروند درجه یک اند. آنها ملت! اند. آنها کسانی هستند که کوتاه شدن صف نانوایی اشان سند بی بدیل تقلب گسترده در انتخابات است، حتی صف نانوایی آنها مهمتر از نظام و انقلاب هم هست نباید کوتاه شود؛ بی خیال انقلاب ، صف نانوایی را بچسب . مردم درجه یک را داشته باش. غیر از آنها مردمی وجود ندارد و آدم هایی که در گوشه کنار ایران زندگی می کنند مشتی آدم درجه دو هستند که احمدی نژاد با رمالی جادویشان کرد و آنها به او رای دادند من هم یکی از جادو شدگان، الان هم نمی دانم چرا پشیمان نیسیم هر چند گاهی از دست دکتر هم عصبانی می شوم  و می خواهم برایش نامه بنویسم اما بی خیال می شوم . اگر به دست خودش می رسد می نوشتم اما حیف که به دست رئیس دفترش می رسد.

رهبر عزیزم، سرِ گشاده ی نامه ام را جمع می کنم  اما بنا به مد روز در نامه ها و بیانیه ها، در آخر چند پیشنهاد دارم تا از وضعیت موجود خارج شویم:

اول اینکه قانون اساسی را اعلام کنید غیر اساسی است تا ما هم با خیال راحت بنشینیم پای لویی جرگه و با حضور نخبگان و عناصر و سرمایه ها و استوانه ها و برخی ها و همه چیز های انقلاب ، مشکل موجود را حکمیت کنیم. البته می شود یک دست کاری کوچک در قانون اساسی بکنید و در تمام بندها یک تبصره ی نیم سطری  برای استوانه های نظام و انقلاب و خاندانشان مخصوصا نورچشمان مهدی و فائزه باز کنید. آخر آنها گناه دارند این مدت خیلی زحمت کشیده اند گناه است نا امیدشان کرد . به قوه قضائیه هم بسپارید به این مهدی گیر ندهد آن پسر بیچاره دارد در لندن جهاد علمی می کند، چکار به جهادش دارند آخه.

 دومین پیشنهادم هم این است که بی خیال انقلاب شوید. افراد مهم اند الان که سربازان ولایت برایتان نامه می نویسند و ازتان می خواهند یک پیام بدهید تا غائله ختم به خیر شود ، خب شما هم پیام بدهید این میان ختم انقلاب را هم می گیریم. انقلاب فدای استوانه هایش و برخی عناصرش ، شما هم بی خیال مردم. تظاهرات 9 دی هم حکومتی بود با ساندیس گولمان زدند البته ما اینجا 8 دی تظاهرات کردیم ، بزرگترها می گفتند شبیه تظاهرات دوران انقلاب است. جایتان خالی رهبر جان با دوستانم کلی شعار نوشته بودیم سربندم هم " لبیک یا خامنه ای " بود، اما یک گلایه دارم به ما ساندیس ندادند اما ما آمده بودیم و آماده هم بودیم. تظاهرات را هم بی خیال؛ اصلا جذب حداکثری یعنی همین. یعنی جذب چهار، پنج نفری که هنوز به خاطر خیانتشان از ملت معذرت خواهی نکردند و گویا تصمیم هم ندارند چنین بکنند، آنها خودشان هم اگر بخواهند از نظام و انقلاب خارج شوند ما نباید بگذاریم ،به زور هم که شده باید بمانند آخر آنها نباشند ایران به لبه ی پرتگاه می رسد!(این جمله را یکی از نخبگان فوق العاده بصیر گفته است) "حداقل"هم همان مردم روز 9 دی هستند.آنها که در برابر استوانه ها ارزشی ندارند. یکیش خود من، من که در دوران طاغوت نبودم تا شکنجه شوم دوران امام هم نبودم نخست وزیرش شوم؛ اگر هم بودم خیلی کودک بودم و بدون نوبت به دیدار امام نرفته ام و دست خطی هم از ایشان ندارم .تنها چیزی که از امام دارم وصیت نامه اش است و البته صحیفه نور را هم امانت گرفته و گاهی می خوانم. من که سرمایه ی نظام نیستم اصلا ما نسل سومی ها کاره ای نیستیم فردا پس فردا هم همین برخی ها مثل اینکه قرار است کشور را اداره کنند. آن یکی نسل ها خودشان می دانند. اما ما نسل سومی ها فدای همان آشیخ اصلاحات. خوب شد یادم افتاد شیخ اصلاحات بیانیه داده است و آمادگی اش برای مناظره را اعلام کرده است. آشیخ اگر صدایم را می شنوی اعلام می کنم من، یک دانشجوی نسل سومی که از بدی روزگار سابقه ی انقلابی ندارم و پدرم هم سرمایه ی انقلاب نیست و تمام سرمایه اش مغازه 3 در 5ی است که با عمویم شریک است، آماده ام با تو در هر موضوعی که کارشناسانت بگویند مناظره کنم اما پیشنهاد می دهم اولین مناظره مان در مورد مبانی و اصول انقلاب و اندیشه های امام باشد. البته آشیخی که جای پدربزرگ مرحومم هستی یادت باشد به کارشناسانت بسپاری اخبار را دقیق به اطلاعت برسانند متن هایت را هم خوانا بنویسند اما خیالت راحت باشد من از شهرام چیزی نمی گویم.

رهبرم سید علی ، پیشنهاد سومم هم این است که قانون انتخابات را تغییر دهید. از این پس رای هر بچه تهرانی غیر بالاشهری برابر100 رای شهرستانی های غیر تهرانی و رای هر بچه تهرانی بالا شهری غیر از شمیرانات برابر با 1000  رای بچه دهاتی ها غیر از بشاگردی ها و رای هر بچه شمیراناتی برابر با 10000 رای بچه های بشاگرد. عدالت یعنی این با این قانون دیگر کسی به فکر کودتای مخملی هم نمی افتد.

و آخر نامه ام را کاملا بی ربط با متن نامه می نویسم هر کس هر چه می خواهد بگوید خیالی نیست:

         در حفاظت زِ امیرم علی خامنه ای           می شوم میثم تمار به دارم بزنید          

          
والسلام- بچه مسلمون مدعی که دغدغه هایش بیش از ادعاهایش است. 
 
منبع:http://barkhiz57.blogfa.com/post-19.aspx 
نظرات 15 + ارسال نظر
301040 جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:04 ب.ظ http://301040.blogsky.com

نهج البلاغه وقتی به درد بعضی ها می خوره که به نفعشون باشه!!!!!

سلام
از حضورتون ممنونم.
یاعلی

الهام جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:24 ب.ظ

از سخنرانی خیلی خوشم اومد
اما نظرات سیاسی را دوست ندارم .
آقای بهجت هم در مورد اصلاح صحبت کرد .
اصلاحات اچتماعی هم نوعی اصلاحات است .

علیکم سلام
امام حسین هم برای اصلاح امت جدش قیام کرد.
ما با اصلاحات آمریکایی مخالفیم نه با اصلاح جامعه به سمت مدینه النبی(یادمه خاتمی اون اوایل در تعریف جامعه مدنی میگفت منظور همان مدینه النبی است!)

301040 جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:44 ب.ظ http://301040.blogsky.com

این جه سوالیه برادر! خبر که همش اینجا می نویسم دیگه! خوب بخون وبلاگ رو خبرها هم دستت می آد!!!

سلام دوست عزیز
منظورم احوال پرسی بود.

(توضیح:دوستمون از فرانسه برامون نظر گذاشته بودن.
ما هم در جوابشون ضمن تشکر از حضورشون در وبلاگ گفته بودیم:

«راستی از فرانسه چه خبر؟ خوش میگذره؟ »)

سید محمد حسین جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:49 ب.ظ http://mirbaagheri.blogfa.com

سلام .
همه جور نامه سرگشاده دیده بودم جز این مدل .
که الحمدلله این هم پیدا شد .
خیلی حرف داشت این نامه . انتخاب خوبی کردی گذاشتی .
وبلاگ اون دوستی که این نامه را نوشته هم دیدم .
نظر خودت در مورد این نامه سرگشاده چی بود ؟

سلام
به نظرم جواب خیلی ها را داد.اونایی که با رفتارشون با گفتارشون
با حمایتشون یا حتی با سکوتشون دل رهبر عزیزمون را خون کردند.
انشاالله هر چه زودتر ریشه این فتنه خشکانده شود.
برای سلامتی رهبر عزیزمان صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

وطنمون شنبه 26 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:44 ق.ظ http://vatanemun.blogfa.com

سلام
خدا قوت

سلام
ممنون از لطف شما

سکوت شنبه 26 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:58 ق.ظ http://hormatelale.blogsky.com

عرض سلام و ادب
نامه ی سرگشاده ی شما رو خوندم
آنقدر گشاده بود که توتمام آسمونها در نظر تمام افلاکیان و ملکوتیان نمایان بود
چقدر امروز ما خاکستری شده ،همه جا دودی و مه آلوده
بعضی وقتا میگم چرا تو امروزی که من قسمتم شده زندگی کنم باید دنیا تا این حد بی رحم بشه
گاهی اوقات میگم شاید از پاقدم بد من بوده
اما نه اینا همش حرفه ،ما آدما مفهوم ارزش و فراموش کردیم
وخیلی واژه های دیگه رو باید از نو براشون تعریف جدیدی پیدا کنیم
چقدر راحت از خدا و پیغمبرش برای اهداف کثیفمون بهره میگیریم وحتی ذره ای شرم نمی کنیم که ره چی داریم از برکت وجود اون بزرگان هست
ما هیچ وقت یاد نمی گیریم قدر چیزایی که داریم بدونیم وقتی از دستشون میدیدم تازه قدرشون و میدونیم اما اون موقع دیگه چه فایده
کاملا با نامه ی سر گشادتون موافقم حاضرم منم زیرشو امضا کنم اگه قابل باشم فدای رهبر عزیزم بشم

موفق و پیروز باشی بسیجی ،عمرت دراز باد وروز به روز قوی تر باشی ،ودشمنت روز به روز ذلیل تر بشه که الحمدلله داره میشه

وای از این بی خبری داد از جهل
راه وبیراه نداند نا اهل


نوراست خمینی و عدویش ظلمات
بر سید علی و حسین دوران صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

التماس دعا
یا علی

سلام
از اینکه با نامه فوق و درددلمون با رهبری موافقی وابراز لطفت ممنون
انشاالله هر چه زودتر ریشه این فتنه خشکانده شود.
برای سلامتی رهبر عزیزمان صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

میرباقری شنبه 26 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:50 ب.ظ http://mirbaagheri.blogfa.com

سلام برادر بسیجی .
با یه داستان کوتاه و نظرسنجی درباره ش به روزم .
یا حق .

معبر شنبه 26 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:12 ب.ظ http://yademandegar.blogfa.com/

سلام.
ما منتظریم تا محرم گردد
هنگامه امتحان فراهم گردد
ما دانیم و تیغ و حلقوم شما
یک مو ز سر علی اگر کم گردد
خدا قوت

بسیجی رهپوی ولایت شنبه 26 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:52 ب.ظ http://basigi5.blogfa.com

سلام . باتشکر از مطالب خوب وبلاگتون.لطفا منو به جای بسیجی با نام بسیجی رهپوی ولایت لینک کنید

سلام
چشم

[ بدون نام ] شنبه 26 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:11 ب.ظ

اصلاح دینی به نظر شما مشکلی دارد .
بنده چه کار به خاتمی دارم .
می توانید به این وبلاگ و کامنت هایش مراجعه کنید .
http://qeyameno.blogfa.com/
http://barkhiz57.blogfa.com/
منتظر جواب شما هستم .

امام حسین هم برای اصلاح امت جدش قیام کرد.
تا اصلاح دینی را چه معنی کنیم؟

عمار یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:57 ق.ظ http://www.ammar313.blogfa.com

آخه یکی نیست بگه مرد خودتو کی فرض کردی که نامه هم میدی ............

ا مطلب جدید" تمدن یا توحش..." در خدمت هستیم
تقدیم به " همه آزاده هایی که شرار آتشکده حیاتشان تا گنبد افلاک پر می کشد."

سید مسعود شجاعی طباطبایی یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 06:30 ب.ظ http://www.shojait.blogfa.com

با اهدای سلام
دستتان درد نکنه
فوق العاده بود
جانم فدای رهبر که رهروان خوبی چون شما را دارد
دوستدار همه بچه بسیجی ها که بوی گل می دهند

سلام خوبی از خودتانه
متشکرم

کبریا یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:17 ب.ظ

سلام بر اخوان(بافتح خ)نکویی؛الحمدلله وبلاگ مرتبتروغنی ترشده؛ولی بایدبه انحاءمختلف سعی درمعرفی وتبلیغش بکنیم؛ازطریق نشریه؛پیامک و... .همین طورگذاشتن برخی مطالب آزادومفیدـالبته بارعایت خطوط قرمزـچراکه بایدعلاوه برهمفکران افرادخاکستری راهم جذب کرد.ومن الله التوفیق.رضاکبریائی امجد۱صفر۱۴۳۱ق

علیکم سلام حاج رضا
ممنون.من تا جایی که بتونم تبلیغ میکنم ولی فکر میکنم اگه شما وبروبچ هم دست به دست هم بدین بتونیم بین دانشجوهاو حتی مسئولین و هیات علمی(با اولویت دانشگاه خودمون) بیشتر به معرفی این پایگاه بپردازیم. در ضمن اگه چند نفر از اراذل!اعلام آمادگی کنن میتونیم مطالبو پربارتر کنیم وحتی موضوعاتی برای بحث مطرح کنیم و افراد خاکستری(وحتی سبز!) راهم جذب کنیم.البته همین الان هم تعدادبازدیدکننده هامون از مرز۹۰۰۰نفر گذشته در حالی که پارسال همین موقع (قبل از اعلام کاندیداتوری برای ریاست جمهوری) هزارو اندی بود.
شدیدا التماس دعا دارم.
یاعلی

تلنگر دوشنبه 28 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:47 ب.ظ http://talangor86.blogsky.com

سلام
خدا قوت!
یا علی

امیر قافله صبر و بصیرت چهارشنبه 30 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:41 ق.ظ

بسم رب الشهدا و الصدیقین

ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم / در ره عشق جگردارتر از صد مردیم

هر زمان بوی خمینی به سر افتد مارا / دور سید علی خامنه ای می گردیم
وصیت نامه شهدا رو نگاه می کنم. وصیت نامه اولین شهید، دومین شهید، شهید بعدی، شهید... همه رو خوندم. تو همه وصیت نامه ها یه نکته مشترک به چشم میخوره. قطعاً اتفاقی نبوده. حتماً یه چیزی میدونستن که نوشتن دیگه:

" آهای اونایی که بعد از ما انقلاب به دستتون می افته؛ اینوخوب بدونید که ما برای دفاع از اسلام و انقلاب رفتیم. ما به خاطر پیروی از رهبر و اماممون رفتیم بجنگیم. اونایی که بعد ما این مملکت دستتونه باید از رهبری پیروی کنید. مبادا روزی برسه که از فرمان رهبر سرپیچی کنید..."
حالا میرم ببینم اون رهبر و امامی که شهدا برای پیروی از فرمانش جونشونو دادن، چی گفته؟
"پشتیبان ولایت فقیه باشید تا این انقلاب به دست دشمنان اسلام نیفتد."


پای حرف مادر وپدر شهدا هم که می شینی، داغ دلشون تازه میشه.

" ای مردم نذارید خون بچه های ما پایمال شه. آی مردم نذارید خون به دل رهبرمون بشه. بچه هامون گفتند: پشت سر رهبر، حرکت کنید..."
فکر کنم فهمیدم بعد از امام و شهدا چه باید می کردیم و چه باید بکنیم.

اما چه کردیم!نمی دونم این حرفارو باید به کی بگم!


- فلانی میدونی این کاری که می کنی مخالف امر آقاست؟


- چی؟ کی؟ آقا کیه؟ ما یه آقا داریم اونم بابامونه. ولمون کن...


- فلانی میدونی این کاری که میکنی شهدا روناراحت می کنه؟


-چی؟ بابا تو مثل اینکه هنوز تو حال و هوای دهه شصتیا. نکنه خط مقدمی؟

و اما:
همه اولیای خدا در عصر خویش و در میان معاصران غریب بوده اند و و ای بر ما اگر این ولی خدا نیز در میان ما غریب باشد و مگر نیست؟
آیا براستی دریافته ایم که او کیست و چه می گوید؟
آیا ما براستی سر به فرمان او سپرده ایم و دیگر خودی در میان نمانده است؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد